زماني براي شورش اسطوره ها


 






 
جام جهاني، جايي است که آدم ها شديدترين واکنش هاي هيجاني خود را در برابر چشم ميلياردها بيننده به نمايش مي گذارند
ليلي خرسند. سعيد بي نياز: صحنه هاي به ياد ماندني فوتبال فقط گل هايي نيستند که زده مي شوند. اتفاقاتي مي افتند که شايد تا سال ها فراموش نشوند. هنوز هم فوتبالي ها سر گلي که ديده گومارادونا در جام جهاني 1986 با دست به انگليس زد. بحث مي کنند. شايد خيلي از آنها فراموش کرده باشند که در آن جام کدام تيم به قهرماني رسيد. هيجانات مسابقاتي در حد جام جهاني، ترس از باخت و نرسيدن به جام، بازيکنان را مجبور مي کند حتي حرکت هايي بدتر از گل مارادونا داشته باشند؛ حرکت هايي که اگر در موقعيت ديگري باشند، حتما نفي شان مي کنند. مرور مهم ترين اين وقايع در تاريخ جام جهاني و بررسي آنها از منظر روان شناسي، موضوع اين مقاله است.

سرزيدان و صورت ماتراتزي
 

حساس ترين بازي بود؛ ايتاليا و فرانسه به فينال رسيده بودند و دقايقي بيشتر تا پايان جام جهاني 2006 در آلمان نمانده بود. فرانسه با گل زين الدين زيدان- ستاره تيمش به گل رسيده بود. گل ايتاليا را هم ماراکوماتراتزي زده بود. يک گل کافي بود تا سرنوشت هر دو تيم را تغيير دهد. در جريان بازي، فرانسه حمله اي را آغاز کرده بود ماتراتزي که نقش يکي از مدافعان ايتاليا را داشت، پيراهن زيدان را کشيد تا او را کنترل کند. زيدان هم در جواب اين حرکت ماتراتزي به او گفته بود که اگر پيراهنش را مي خواهد بايد تا پايان بازي صبر کند. اين شوخي زيدان عاقبت خوشي نداشت. ماتراتزي عصباني شده بود و به زيدان فحش داده بود؛ فحشي که کاپيتان فرانسه را مجبور کرد با سر به صورت ماتراتزي بکوبد. زيدان اخراج شد و ايتاليا در ضربات پنالتي فرانسه را شکست داد و به قهرماني رسيد. زيدان بعد از اين اتفاق براي هميشه فوتبال را کنار گذاشت.
روان شناس ها مي گويند در جريان بازي سنگين و پر از تنشي مثل فوتبال، تمام بازيکنان مثل باروتي هستند که هر زمان احتمال منفجز شدنش وجود دارد. اين را بگذاريد کنار حساسيت فوق العاده بازي فينال جام جهاني، تصور کنيد تمام مردها دنيا به 22 بازيکني که دارند بازي مي کنند، به چشم بهترين هاي جهان فوتبال نگاه مي کنند. اگر خودتان را جاي اين بازيکن ها بگذاريد متوجه مي شويد که چقدر اين بازي استرس آور است. حالا خودتان را بگذاريد جاي کسي که سرنوشت بازي را تا اين لحظه او معين کرده است. زين الدين زيدان به واسطه دو گلي که زده است. هم کسي است که بالاترين استرس را در اين بازي دارد و هر کسي است که بيشترين خشم را در بازيکنان تيم مخالف برمي انگيزد. در اين فضاي استرس و خشم را در بازيکنان تيم مخالف بر مي انگيزد. در اين فضاي استرس و خشم مضاعف، يکي از بازيکنان پيراهن زيدان را مي کشد. اولين اشتباه را خود زيدان مي کند؛ يعني تحقير بازيکن مقابل با اين جمله که « اگر پيراهن من را مي خواهي بايد تا آخر بازي صبر کني» . او با اين جمله بازيکن مقابل را در حد يک طرفدار تيم مقابل خودش پايين مي آورد. اشتباه دوم را بازيکن تيم مقابل مي کند؛ يعني انتقال خشمش به بازيکني که، هم تا آن جاي بازي، باعث باخت تيم ملي اش شده است و هم به شخص خودش توهين کرده است. او در اين شرايط به زيدان فحش مي دهد. اشتباه سرنوشت خراب کن آخر را خود زيدان مي کند. او در اين رفت و برگشت خشم نمي تواند خودش را کنترل کند و حرکتي کاملا غير فوتبالي مي کند. او نمي تواند به عنوان کسي که تا حالا سرنوشت بازي را تعيين کرده و عقبه فوتبالي افتخار آميزي دارد، توهين خانوادگي را به شرايط بازي نسبت دهد. او حيثيت خانوادگي اش را به تمام اين عقبه فوتبالي و ماندن و بردن در بازي ترجيح مي دهد و خشمش را خالي مي کند.

آب دهان خصمانه
 

در همه اتفاقاتي که در زمين فوتبال مي افتد، فقط مسائل ورزشي تعيين کننده نيستند؛ اختلافات سياسي هميشه از تاثيرگذارترين موضوعات در ورزش بوده اند. در جنگ جهاني دوم متحدين،هلند را اشغال کرده بودند. به همين دليل آنها دلخوري تاريخي اي از آلمان ها داشتند. اين دلخوري خودش را در جام جهاني دوم 1990 ايتاليا نشان داد. در مرحله يک هشتم نهايي بود که آلمان و هلند همبازي شدند. تيم برنده به يک چهارم نهايي صعود مي کرد و بازي به قدري حساس بود که انتظار نمي رفت بازيکن دو تيم به چيزي غير از باز کردن دروازه ها فکر کنند. اما در يک صحنه فرانک ريکارد هلندي ورودي فولر آلماني فوتبالي ها و طرفداران فوتبال را غافلگير کردند. ريکارد که پشت سر فولر بود، روي او آب دهان انداخت. فولر هم براي جبران اين حرکت، چند متري دويد و همان کار ريکارد را تکرار کرد. داور هر دوي آنها را اخراج کرد. آلمان اين بازي را برد و به مرحله بعد صعود کرد. بعدها گفته شد که ريکارد به دليل نفرت از آلماني ها اين کار را کرده بود.
هيچ کس نمي توانند منکر تاثير وحشتناک جنگ بر روان مردم کشور مغلوب شود. حالا حساب کنيد که کسي که جنگ را برده، ارتش منفور نازي باشد. در اين شرايط وقتي که بازي فوتبالي بين دو تيم در حال جنگ انجام مي شود، در شرايط پر استرس بازي همه چيز به صورت نمادين به جنگ بدل مي شود. در
واقع کسي که اولين آب دهان را ريخته، با اين کار مي خواهد انتقام تمام مردم جنگ زده کشورش را از کسي بگيرد که نماد کشور جنگ طلب است. در اين شرايط چندان نمي توان از بازيکنان دو تيم- مخصوصاً بازيکنان تيمي که کشورشان در جنگ شکست خورده است- توقع داشت که فوتبال را به مسائل سياسي ربط ندهند و فقط بازي جوانمردانه انجام دهند. اين تحليل به اين خاطر قابل قبول تر به نظر مي رسد که آب دهان ريختن از قرن هاي پيش، در بيشتر فرهنگ هاي دنيا نشانه نفرت از طرف مقابل است و چه کسي بيشتر از يک بازيکن تيم ملي فوتبال کشوري که جنگ را باخته است، بيشتر مستعد داشتن اين حس تنفر است؟

پشت پا بچگانه
 

اگر در جام جهاني 1986، انگليس با گلي که ديه گومارادونا با دست زد از آرژانتين شکست خورد و به مراحل بالاتر نرفت، در جام جهاني 1998 فرانسه حرکت بچگانه ديويد بکام دليل باخت اين تيم از آرژانتين بود. انگليس و آرژانتين در مرحله يک هشتم نهايي با هم روبه رو شده بودند. انگليس با گل مايکل اوون جلو بود. در يک صحنه بکام روي زمين افتاده بود و ديه گو سيمئونه در حال حرکت. سيمئونه در موقعيت گل نبود اما بکام براي او جفت پا گرفت. سيمئونه هم از فرصت استفاده کرد و با اغراق خودش را روي زمين انداخت. داور بکام را اخراج کرد. با اين اتفاق انگليس به هم ريخت و بازي برده را از دست داد. بکام بعد از بازگشت از فرانسه در مصاحبه عمومي از همه مردم انگليس عذرخواهي کرد. او که خودش را در صعود نکردن انگليس مقصر مي ديد به همه گفت که حرکتش بچگانه بوده است.

سري زير چانه
 

درگيري آريل اورتکا آرژانتين و ادوين فاندر سارهلندي هم از اتفاقات فراموش نشدني است. اين دو تيم در يک چهارم نهايي جام جهاني 1998 مقابل هم قرار گرفته بودند. اورتگا با فاندرسار که داخل دروازه بود، برخورد کرد. فاندرسار معترض شد و اورتگايي که قدش درست تا زير چانه فاندرسار بود، طوري که از زمين بلند شد که با سر به زير چانه دروازه بان هلند ضربه زد. اورتگا با اين حرکت از زمين اخراج شد و آرژانتيني که شانس بيشتري براي برد داشت، باخت.

بلان بد شانس
 

لورن بلان را بايد يکي از بدشانس ترين بازيکنان فوتبال دانست. بلان در جام جهاني 1998 کاپيتان تيم ملي فرانسه بود. اما اين شانس را نداشت که با اين تيم جام قهرماني را بالا ببرد. بلان در درگيري با اسلاون بيليچ- بازيکن کرواسي – با پشت دست به صورت او زد و اخراج شد. اين حرکت بلان از نگاه خيلي ها در حدي نبود که او اخراج شود. گفته مي شد فقط موهاي پشت انگشت دست بلان ريش هاي بيليچ را لمس کرده بود.

مارادونا و هميشه جنجال
 

ديه گومارادونا قبل از اينکه معروف شود، جنجال ساز بود. در جام جهاني 1982 در بازي آرژانتين و برزيل که در مرحله گروهي برگزار شده بود، مارادونا به عنوان بازيکن ذخيره به زمين بازي رفت اما خيلي زود اخراج شد. در محوطه جريمه جوزه باتيستا- بازيکن برزيلي- روي مارادونا خطا کرد و داورپنالتي نگرفت. مارادونان که معترض بود، يک لگد به باتيستا زد. آرژانتين اين بازي را از دست داد و از مرحله گروهي صعود نکرد.

من تو من دردسرساز
 

لئوناردوي برزيلي از محرومان اين تيم بود که نتوانست در جشن قهرماني جام جهاني 1994 شرکت کند. در مرحله يک هشتم نهايي برزيل با آمريکا- ميزبان مسابقات- روبه رو شده بود. در يک ضربه ايستگاهي بود که لئوناردو در ديوار دفاعي و يارگيري من تومن با آرنج يک ضربه محکم به صورت تب راموس زد. با اين خطا او اخراج شد. اما اخراج تنها جريمه اش نبود. لئوناردو از سه بازي محروم شد و فينال را هم از دست داد.

لگد کونگ فويي
 

يکي از صحنه هاي فراموش نشدني فوتبال لگدي است که به لگد کونگ فويي معروف شده است. در جام جهاني 1962 بود که ايتاليا و شيلي در مرحله گروهي با هم روبه رو شدند. در يک صحنه ماريو ديويد ايتاليايي يک لگد به گردن فانچز شيليايي زد. ديويد با اين حرکت اخراج شد و شيلي بعد از اين اتفاق بازي را دو بر صفر برد. ايتاليا در اين دوره حتي از گروهش هم صعود نکرد.

فيگويي که اخراج نشد
 

هنوز براي همه سوال است که چرا داور لوئيس فيگور را اخراج نکرد. در جام جهاني 2006 پرتغال و هلند در يک چهارم نهايي همبازي شده بودند. لوئيس فيگو- چهره معروف پرتغال- يک ضربه به صورت مايکل فان بومل کوبيد. همه آنهايي که تماشاگر اين بازي بودند، منتظر کارت قرمز بودند. اما فيگو به بازي ادامه داد و پرتغال بازي را يک بر صفر برد.

فرود استثنايي
 

يکي از خطاهاي بي دليلي که فراموش کردنش هم سخت است، در بازي کامرون و آرژانتين اتفاق افتاد. در جام جهاني 1990 بود که اين دو تيم هم گروه شده بودند، بنيامين ماستيک، - بازيکن کامروني که براي زدن يک ضربه به هوا پريده بود- فرصت را غنيمت ديد تا يکي از بازيکنان آرژانتين را راهي بيمارستان کند. او با پا روي گردن کلوديو کانيگيا فرود آمد. اما داور اين صحنه را ديد و ماستيک اخراج شد. کامرون که قبل از ماستيک هم يک اخراجي ديگر داشت، اين بازي را يک بر صفر برد.
براي ما که در خانه خنکمان روي مبل هايمان نشسته ايم و داريم بازي هاي جام جهاني را نگاه مي کنيم، خيلي از خطاهاي ناجور باور نکردني به نظر مي رسد اما در چشم بازيکن هاي دو تيم اين خشم کاملا طبيعي است. آنها اولا چندين کيلومتر در بازي دويده اند ( و بنابراين بدنشان مستعد اين است که خشمش را بروز دهد)، ثانياً به عنوان نماينده هاي ورزشي کشورشان دارند بازي مي کنند ( و بنابراين استرسي به اندازه توقع تمام مردم کشورشان روي دوششان سنگيني مي کند) و سوم اينکه بازي هايي را تجربه مي کنند که حساسيت فوق العاده اي دارند ( و بنابراين استرس باختن و حذف شدن از 32 تيم يا راه نيافتن به جمع 32 تيم بيش از حد اذيتشان مي کند)، و مهم تر از همه اينکه در بازي تن به تن کساني را عامل باخت فوتبالي، ملي يا شخصيشان مي دانند که الان در چند متري شان به عنوان بازيکن تيم مقابل دارند بازي مي کنند ( و بنابراين موضوعي ظاهر معقول براي خالي کردن خشمشان دارند.)
منبع:همشهري+شماره 8